«رویکرد آرمانگرایی واقعگرایانه» و یا «واقعگرایی آرمانخواهانه». به تعبیر صحیح در رویکرد ترکیبی مبنای عمل این است که به هر دو رویکرد نیم نگاهی صورت گیرد و در واقع این دو رویکرد هر دو در تامین اهداف و منافع ملی به کمک هم میآیند تا نتیجه مطلوب کسب شود.
آنچه که در تاریخ سیاست خارجی آمریکا بسیار مشهود است عمل براساس رویکرد واقعگرایی است و هر از گاهی برای اقناع افکار عمومی و به خصوص افکار عمومی شهروندان آمریکایی در «سیاست اعلامی» از مبانی رویکرد آرمانگرایی هم استفاده شده است و در «سیاست اعمالی» همان چیزی به منصه ظهور رسیده که مبنای واقعگرایی داشته است.
اقدامات نظامی گسترده آمریکا در قرن اخیر، حمایت از کودتاهای مختلف نظامی در کشورهای مختلف، حمایت از دیکتاتورهای منطقه خاورمیانه، حضور نظامی در مناطق مختلف جهان، تصویب هزینه نظامی گسترده در کنگره آمریکا، حمایت از انقلابهای رنگی در کشورهای آسیایی و راهاندازی جنگ تمام عیار در عراق و افغانستان، حمایت از صدام علیه ایران و دهها اقدام دیگر همه نشان دهنده استفاده از رویکرد واقعگرایی در کسب منافع آمریکا در سیاست خارجی است. گر چه در تدارک این اقدامات همواره صحبت از اهداف آرمانی دموکراسی خواهی، مبارزه با تروریسم، دفاع از حقوق بشر و ... به میان آوردهاند و از ابزار رسانهای برای اقناع افکار عمومی استفاده کردهاند.
در تمام فعالیتهایی که در حوزه سیاسی خارجی صورت میگیرد معمولاً اگر دستاوردها و منافع بر هزینهها و پیامدهای منفی غلبه داشته باشد اقدام در جهت تامین منافع ملی با هر دو رویکرد مذکور توجیهپذیر میباشد. اگر این روند بر عکس باشد یعنی هزینهها و پیامدهای منفی بر دستاوردها و منافع غلبه پیدا کنند اقدام توجیهی ندارد و از دستور کار سیاست خارجی خارج می شود.
به تعبیر علمی این رابطه در روابط بینالملل با عنوان «نظریه بازیها» که نظریهای مطرح و پراستفاده است به این صورت طرح میشود که اگر در سیاست خارجی هر کشوری نتیجه بازی به صورت برد ـ باخت و یا برد ـ برد باشد، اقدام به حضور کشور در بازی توجیهپذیر است و اگر اقدام به حضور کشور در بازی به نتیجه ی باخت ـ برد یا باخت ـ باخت باشد قطعا اتخاذ سیاست خارجی با این نتیجه به ضرر کشور است و معمولاً از سوی سیاستگذاران مورد نقد قرار گرفته و از دستور کار خارج میگردد.
با این بیان باید دید که اقدام نظامی احتمالی آمریکا علیه سوریه در شرایط حاضر تا چه حد توجیه پذیر است؟ منافعی که جنگ علیه سوریه برای آمریکا دارد با کدام رویکرد (واقعگرایی ـ آرمانگرایی) تأمین میشود؟ آیا جنگ علیه سوریه (چه جنگ محدود، چه جنگ تمام عیار و چه جنگ نیابتی» نتایج برد ـ باخت، یا برد ـ برد برای آمریکا خواهد داشت یا باخت ـ برد و یا باخت ـ باخت؟
آیا آمریکا در سوریه دنبال اهداف مادی است یا حمله به سوریه تامین کننده اهداف معنوی آمریکاست؟ سوالاتی از این قبیل باعث میشود که ذهن پژوهشگران حوزه سیاست خارجی و روابط بینالملل به این موضوعات معطوف شود که دستاوردها و منافع آمریکا در جنگ علیه سوریه چیست و نیز هزینهها و پیامدهای منفی جنگ علیه سوریه از طرف آمریکا چیست؟ در اینجا ابتدا به منافع و دستاوردها و سپس به پیامدها و هزینههای احتمالی اشاره میکنیم.
منافع و دستاوردهای آمریکا از حمله به سوریه:
1ـ پیدا کردن یک دولت مدافع در منطقه خاورمیانه: غالبا آمریکا در جنگهایی که علیه کشورها و حکومتهای مختلف انجام داده ،تلاش کرده، رژیمی را بر سر کار آورد که با سیاستهای خودش هماهنگ باشد و اهداف آمریکا را تامین کند. مثلا با کودتا در شیلی، دولتی را بر سر کار آورد که در راستای اهداف آمریکا بوده و اهداف آمریکا را تامین میکرد.
سئوال اینجاست که آیا با برکناری بشار اسد، رئیس جمهور سوریه و فروپاشی رژیم سوریه دولتی که توسط معارضین بر سر کار بیاید در راستای منافع آمریکاست؟ به نظر میرسد در گروههای معارض و تروریست سوریه، جریانات، اشخاص و گروههایی وجود دارند که در تعارض با منافع آمریکا در منطقه شدیدتر از بشار اسد هستند. حضور گروههای سلفی، تکفیری، القاعده و ... در معارضین سوریه نشان دهنده آن است که این گروهها چنان که تجربه دیگر کشورها نشان داده در تضاد صریح با منافع آمریکا هستند.بنابراین به نظر میرسد آمریکا با براندازی رژیم بشار اسد در سوریه، دولت مدافعی در سوریه نخواهد توانست بر سرکار بیاورد.
2) تقویت جایگاه رژیم صهیونیستی: یکی دیگر از اهداف آمریکا از حمله به سوریه تقویت جایگاه رژیم صهیونیستی در منطقه خاورمیانه است. آمریکا امید دارد که با حمله به سوریه و ایجاد ترس در جبهه مقاومت، به تقویت جایگاه رژیم صهیونیستی در منطقه کمک کند. اما براساس ارزیابی و تحلیل صاحبنظران و کارشناسان روابط بینالملل، وضعیت پیش آمده در منطقه مانند بشکه باروتی است که هر لحظه امکان انفجارش است و در صورت انفجار، اولین جایی که درگیر مساله جنگ میشود، خود رژیم صهیونیستی است.
گزارشها از رژیم صهیونیستی حاکیست هم اکنون که جنگی آغاز نشده، رعب و وحشت عجیبی سراسر رژیم صهیونیستی را فرا گرفته، به نحوی که اکثر مردم اسرائیل به دنبال تهیه ارزاق و پناهگاه هستند تا در روزهای جنگ احتمالی بتوانند از آنها استفاده کنند. به نظر میرسد حمله آمریکا به سوریه نه تنها به تقویت جایگاه اسرائیل در منطقه نمیانجامد بلکه بر عکس دامن جنگ، رژیم صهیونیستی را هم به خود میگیرد و شکست دوبارهای از نوع جنگ 22 و 33 روزه در تاریخ رژیم صهیونیستی رقم خواهد خورد.
3ـ تثبیت آرمان دموکراسی خواهی آمریکا: اگر چه یکی از سیاستهای اعلامی آمریکا در جنگهای چند ساله اخیر، دفاع از حقوق بشر و تقویت جایگاه دموکراسی در کشورهای مورد هدف بوده است اما ایجاد دموکراسی با استفاده از ابزارهای نظامی و جنگ سخت خود یک پارادوکسی است که در اذهان جهانیان رنگ باخته است. اکنون افکار عمومی جهانیان نمی پذیرد که در کشوری بتوان به زور جنگ، دموکراسی برقرار کرد و بهانه ایجاد دموکراسی از طریق جنگ خود تبدیل به یک وسیله برای توجیه اقدامات نظامی شده است.
4ـ افزایش ابهت آمریکا: در دوران گذشته، کشورها با حضور نظامی میتوانستند ابهت خود را افزایش دهند و به تعبیری قدرت خود را به رخ بکشانند. در دنیای جدید ضمن تغییر معادلات قدرت، به نظر میرسد عرصههای قدرت نرم در ایجاد ابهت بسیار کارا و موثر است و به تعبیر دیگر تغییر معادلات قدرت در جهان و پیدا شدن عرصههای جدید قدرت (مثل قدرت نرم و قدرت هوشمند) تغییر جدی در عرصه نمایش قدرت صورت گرفته است.
در واقع استفاده از قدرت سخت (قدرت نظامی) عرصهای قدیمی و کهنه در نشان دادن ابهت و میزان قدرت است و در واقع استفاده زیاد از قدرت نظامی، غیرمعقول بودن استفاده کننده قدرت سخت را به دیگران نشان میدهد. لذا استفاده آمریکا از قدرت نظامی برای کسب ابهت نه تنها ابهت و قدرتی به امریکا نمیدهد بلکه غیرمشروع بودن حضورش را هم پر رنگتر میکند.
4ـ تضعیف جبهه مقاومت: یکی از اهداف آمریکا در حمله به سوریه تضعیف جبهه مقاومت است که سوریه نقش اساسی در آن دارد. سوریه به دلیل هم مرز بودن با لبنان و سرزمینهای اشغالی و نیز حمایت از حزبالله در مقابل رژیم صهیونیستی، نقش اساسی در جبهه مقاومت دارد. آمریکا تلاش دارد با حمله به سوریه این جبهه را تضعیف کند. اما به نظر میرسد با حمله آمریکا به سوریه ضمن انسجام بیشتر جبهه مقاومت، تهدیدات علیه اسرائیل نیز بیشتر می شود. چنانکه شاهد بودیم در چند روز اخیر جلوه های حمایت مردمی در سراسر دنیا از سوریه بیشتر هم شده است.
هزینهها و پیامدهای منفی، حمله آمریکا به سوریه:
در شرایط حاضر حمله به سوریه هزینهها و پیامدهای مختلفی برای آمریکا خواهد داشت که عبارتند از:
1ـ هزینههای نظامی و غیرنظامی سنگین: به نظر کارشناسان استراتژیک اگر آمریکا بخواهد به سوریه حمله کند اولاً نمیتواند با جنگ محدود به اهداف نهایی خود دست پیدا کند. ثانیاً اگر وارد جنگ نامحدود شود هزینه بسیار بالایی را برای مردم آمریکا بدنیال خواهد داشت. هزینه بالای جنگ افغانستان و عراق از خاطره مردم آمریکا پاک نشده است.
به نظر میرسد بخشی از بدهی های آمریکا در سالهای اخیر و بحران اخیر جهانی در حوزه مالی تا حدود زیادی متاثر از این دو جنگ آمریکا علیه افغانستان و عراق بوده است. علاوه بر هزینه های نظامی، از دست دادن سربازان آمریکایی خود عاملی است که افکار عمومی آمریکا را متقاعد کند از تصمیم جنگ طلبان حمایت نکنند.
2ـ عمل به غیر از شعار ضد جنگ اوباما: اوباما در شعارهای انتخاباتی که در هر دو دوره انتخابات ریاست جمهوری طرح کرده و افکار عمومی و آرای مردم آمریکا را به سوی خودش کشانده، «شعار ضد جنگ» و انتقاد از سیاستهای جنگ طلبانه بوش پسر بوده است.
در واقع مردم آمریکا از درگیرشدن در جنگ طولانی مدت با هزینههای زیاد، خسته شده بودند و لذا به سیاستهای ضد جنگ اوباما روی خوش نشان دادند. اکنون که اوباما تلاش دارد آمریکا را وارد یک جنگ طولانی کند مردم آمریکا همراهی نمیکنند. حرکت ها و راهپیماییهای خودش مردمی ضد جنگ در آمریکا نشان میدهد که مردم از جنگ خسته هستند و دلیلی برای حضور نظامی آمریکا در سوریه نمیبینند.
3) انسجام جبهه مقاومت علیه آمریکا: از پیامدهای حمله آمریکا به سوریه، انسجام و قدرتگیری همه نیروهای مقاومت منطقه از قبیل ایران، حزبالله ، حرکتهای جهادی، عراق و دیگر نیروهای مردمی منطقه در مقابل آمریکاست. به نظر میرسد حمله آمریکا به سوریه همه کسانی که در منطقه به هر شکلی نفرتی نسبت به سیاستهای جنگ طلبانه آمریکا دارند و از حضور غیر مشروع بیگانگان در منطقه رنج بردهاند انسجام پیدا میکنند و این فرصت جدیدی برای همگرایی منطقهای در مقابل خطر حمله است.
4ـ شکستن هیمنه آمریکا در صورت عدم پیروزی: اگر به هر دلیل آمریکا به سوریه حمله کند و نتواند به پیروزی مورد نظر خود برسد مانند شکست رژیم صهیونیسیتی در جنگ 33 روزه علیه حزبالله و جنگ 22 روزه علیه حماس در غزه و ... همینه آمریکا در افکار عمومی به خصوص نزد مردم خاورمیانه شکسته خواهد شد. طبق برآوردههای نظامی حمله محدود که در دستور کار آمریکا علیه سوریه بود آمریکا را به اهداف مدنظرش نمیرساند و این شکستی در سیاستهای آمریکاست.
5) همراهی نکردن کشورهای دیگر: علیرغم اینکه چندین هفته آمریکا برای همراه کردن کشورهای اروپایی تلاش کرده اما بر خلاف وضعیت سالهای گذشته که کشورهای اروپایی در جنگ عراق و افغانستان با آمریکا همراهی کردند، در مورد سوریه کشورهای مختلف یا همراهی نکردند یا همراهی خود را منوط به تصویب در شورای امنیت سازمان ملل کردند که تصمیمات آن هم با وتوی چین و روسیه همراه بود. به نظر میرسد آمریکا علیرغم تلاش زیاد نتوانست اجماع جهانی علیه سوریه ایجاد کند و این یک شکست دیپلماتیک در سیاستهای منطقه ای آمریکا بود.
به نظر میرسد با بررسی وضعیت موجود در جهان به خصوص در منطفه خاورمیانه می توان به چند نکته اساسی پی برد که 1ـ سوریه با عراق و افغانستان تفاوت اساسی دارد، 2ـ بشار اسد مانند صدام نیست و همراهی مردم سوریه و بخشی از مقاومت منطقهای را بدنبال دارد. 3) سوریه ذخایر نفتی ندارد که آمریکا برای کسب آن دست به هر کاری بزند. 4) معارضین سوریه یکدست نیستند و آمریکا نمیتواند روی آنها برای آینده سوریه حساب ویژه باز کند.
5) روسیه و چین در معادلات منطقهای خاورمیانه اهداف راهبردی ویژهای دارند. 6) ایران محور مقاومت در منطقه است و در معادلات منطقه ای خاورمیانه جایگاه ویژهای دارد. 7) سوریه جبهه مقاومت است و نیروهای مقاومت در منطقه برای سوریه هزینه میکنند. 8) حمله آمریکا سوریه برای رژیم صهیونیستی هزینههای سنگین به بار میآورد. 9) آمریکا با توجه به تجربههای یک دهه پیش در اقدام نظامی علیه سوریه ملاحظات متعددی باید مدنظر داشته باشد.
با توجه به پیامدها و هزینههای سنگین حمله نظامی علیه سوریه و نیز دستاوردهای نسبتا کم آمریکا در اقدام نظامی علیه سوریه، به نظر میرسد آمریکا در این بازی با نتیجه باخت براساس هر دو رویکرد واقعگرایی و آرمانگرایی، اقدام نظامی را از دستور کار سیاست خارجی خود خارج کرد و این به معنی شکست سیاست خارجی آمریکا در رویارویی با مقاومت اسلامی است.
رشید جعفرپور
منبع:شمانیوز